عشق صورتی(روانشناسی وریلکسیشن)والپیپر های بینظیر

خوشبختی وموفقیت از آن شماست آن را به خود ودیگران هدیه دهید..............


جایگاه «عشق» و «آگاهی» در زندگی زناشویی

 
آیا جادوی عشق، بدون دانش همسرداری، می‌تواند زندگی مشترک سعادتمندی را برای همیشه یا طولانی‌مدت تضمین کند؟
عشق واقعی را باید شناخت، ‌آن‌را محترم شمرد و به آن اعتماد کرد. عشق، احساسی بسیار قوی، ‌قدرتمند‌ و سرشار از انرژی فراوان است که هم‌چون آتشی وجود انسان را دربر گرفته و تمام ابعاد زندگی او را تحت تأثیر خود قرار‌می‌دهد. ‌‌

آیا بسیاری از مردم قادر‌ند ‌بین
عشق واقعی، عشق‌‌ کاذب، مجازی و شیفتگی، تفاوت بگذارند و آن‌ها را از هم تمیز دهند؟
عشق و شور زندگی راستین، ‌از درون می‌جوشد؛ آن‌را ‌از درون خود بجویید. عشق به خود، عشق به زندگی و عشق به دیگران، درونی است. عشق واقعی، به‌ انسان کمک می‌کند که زندگی خود را سرشار از شور، نشاط و رضایت کند و به زند‌گی‌اش ‌معنا و مفهوم ‌بخشد. هر‌جا می‌روید و با هرکس که هستید، مهر بدون چشمداشت نثار کنید تا عشق دریافت کنید.

ما عاشق کسانی می‌شویم که
عشق و شور زندگی ما را شعله‌ور می‌سازند. باید دانست که عشق راستین، صبور و بردبار است و ‌‌به‌دنبال شناخت و در طول مدت به‌وجود می‌آید. اما عشق کاذب و کور، لحظه‌ای بوده و در همان دیدارهای اولیه ظاهر می‌شود. ‌افرادی که توان شناخت عشق راستین را ندارند، در‌پی یافتن عشق، به دیگران وابسته می‌شوند و هرگز هیجان، شور و عشق واقعی را لمس نخواهند کرد. بیش‌تر مردم، ‌عشق را نمی‌شناسند و جاذبه‌ی جنسی یا عشق کاذب و کور را با عشق و شور واقعی زندگی اشتباه می‌گیرند؛ عشق هیجانی و احساسی، در قلب جای دارد‌ درحالی‌که جاذبه‌ی جنسی در اندام‌های جنسی قرارمی‌گیرد.‌

‌آیا مشکلات و مسائل ‌زندگی مشترک بدون دانش ‌همسرداری و ‌کسب آگاهی و ‌مهارت‌‌های لازم و رفع دیگر نیازها، فقط با
عشق، قابل حل هستند؟ به عبارت دیگر، ‌اگر پایه و اساس زندگی مشترک شما، بدون آگاهی‌های لازم و رفع دیگر نیازها، فقط ‌عشق باشد ولی شناخت کافی ‌به نیازهای ‌آشکار و پنهان خود و همسرتان نداشته باشید و نتوانید آن نیاز‌‌ها را به‌صورت درست، ارزیابی کرده و برطرف سازید، در طولانی‌مدت، آیا می‌توانید پاسخ‌های مثبتی از همسر خود دریافت کنید‌ و به پایداری و دوام عشق، امید ببندید؟ ‌

‌باورهای عمومی بسیاری از مردم جوامع مختلف این است که: با
عشق است که زن و شوهرها در کنار هم می‌مانند... با عشق است که زوجین همدیگر را خوشبخت می‌کنند... با وجود این همه مشکل، با عشق می‌توان شادمانه زندگی کرد... با عشق است که زن و شوهر یکی می‌شوند... در زندگی زناشویی ایده‌آل، هیچ مشکلی وجود ندارد... در حالی‌که همین باورها و افسانه‌های ازدواج اگر مبنای درستی نداشته باشند، انتظارات غیرواقع‌‌بینانه ایجاد کرده و خود باعث مشکلات فراوان می‌شوند.

فلسفه‌ی اصلی
ازدواج‌های امروزی، علاوه‌بر تداوم نسل، ‌‌رفع نیازهای احساسی و عاطفی، جنسی، مالی، حمایتی، استقلالی و... می‌باشد‌. به‌عبارت ساده، ازدواج و انتخاب همسر به‌منظور تشکیل زندگی مشترک، برای رفع نیازهای فوق‌الذکر زن و مرد صورت‌می‌پذیرد‌. برای رفع این نیازهاست که زن و مرد، ‌به آگاهی و کسب مهارت‌های لازم ‌همسرداری احتیاج ‌دارند. چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه‌ی انسان است، بنابراین وقتی زوج‌ها زندگی مشترک را شروع می‌کنند، هرکدام از دیگری مهر، صمیمیت، وفاداری و عشق بی‌قید و شرط می‌خواهد و هریک به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم انتظار دار‌د دیگر ‌نیازهای آشکار و نهانش‌ نیز توسط همسرش‌ برآورده شود. پرسش این است: «آیا فقط عشق و علاقه می‌تواند جایگزین آگاهی‌ شده و پاسخ‌گوی همه‌ی نیازها باشد؟»
 
ازدواج زمانی موفق به‌حساب می‌آید که اصول همسرداری را بدانیم و آگاه باشیم که با همکاری ‌دوطرف، نیازهای زن توسط شوهر و نیازهای شوهر توسط همسرش برطرف می‌شود و این امر فقط با کسب آگاهی و مهارت‌های لازم و برطرف کردن نیازهای یکدیگر (نیازهای احساسی، عاطفی، جنسی، مالی، حمایتی و استقلالی و...) امکان‌پذیر است. به دختران و پسران به این علت توصیه می‌شود که آگاهی‌های خود را برای همسرداری و زندگی مشترک، هرچه بیش‌تر بالا ببرند تا بتوانند در زندگی زناشویی،‌ ‌به‌ رفع نیازهای خود و همسرشان به‌صورت درست بپردازند و بتوانند همسر و ‌خود را در مسیر ‌آرامش، شادابی، پیشرفت، ترقی و خوشبختی واقعی قرار‌دهند.

هماهنگیِ «
عشق» و «آگاهی» و رفع نیازهاست که به زندگی مشترک شادابی، جذابیت و بالندگی می‌بخشد. مهر، محبت و دلدادگی بدون آگاهی، به‌طور معمول در کوتاه‌مدت، زیبایی و جذابیت‌های خاص‌ خود را دارد‌ ولی برای داشتن زندگی مشترک پرطراوات و غنی در طولانی‌مدت، علاوه‌بر عشق، به دانش و آگاهی همسرداری نیز نیاز مبرم است‌ چراکه عشق، بخشی از نیازهای یک زندگی مشترک موفق را تشکیل می‌دهد و به‌تنهایی نمی‌تواند دیگر نیازهای زناشویی را که بسیار گسترده هم هستند، جواب‌گو باشد. می‌گویند: «عشق و آگاهی (دانش همسرداری)، همانند پیچ و مهره، آجر و ملات، لازم و ملزوم هم بوده و همانند دو بال یک پرنده هستند که بدون یکی، پرواز واقعی امکان‌پذیر نمی‌شود.»

به‌طور معمول
عشق، تحمل مشکلات و موانع را برای انسان آسان می‌سازد و انگیزه‌ای قوی برای رفع آن‌ها می‌شود ‌ولی نمی‌تواند از بروز‌ مسائل و مشکلات، جلوگیری به‌عمل آورد. عشق، منبع قدرت، حرارت و نور زندگی ‌است. عشق، محرک قدرتمندی است که زوج‌ها تشکیل خانواده بدهند، یار و یاور هم باشند و احساس خوشبختی کنند و به آن تداوم بخشند. پرسش این ‌است که با وجود این قدرت فائقه که انسان را به اوج آسمان‌ها می‌برد، اگر زن و مرد عاشق، فاقد دانش کافی و مهارت‌های لازم همسرداری باشند و نتوانند نیازهای خود و همسر را به‌درستی تشخیص داده و ‌برطرف کنند، چگونه می‌توانند در حل مسائل ‌و مشکلات زندگی مشترک و ایجاد روابط مؤثرتر، موفقیت به‌دست آورند و به آن تداوم بخشند؟

‌«که
عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها...»
بیش‌تر
ازدواج‌ها‌ با شور، اشتیاق، مثبت‌اندیشی و مهر و محبت شروع می‌شود و در آغاز زندگی مشترک، زوجین تصور می‌کنند که ازدواج آنان متفاوت از ‌دیگران است،‌ روابط‌شان محکم، قوی و خلال‌ناپذیر است؛ عشق و مهر و محبت‌‌‌شان، جاودانه و مادام‌العمر خواهد بود. در‌واقع شور و اشتیاق و مثبت‌اندیشی، همه‌چیز را در ابتدای امر، زیبا و آسان جلوه می‌دهد ‌و به زوج‌ها کمک می‌کند تا کارها را با احساس خوب و زیبا‌ انجام ‌دهند‌ ‌ولی‌ مشکلات بعدها ظاهر می‌شوند؛ ‌چرا‌که عشق بدون آگاهی، بستر کافی و توانمندی برای حل تمام مشکل‌ها و مسائل زندگی مشترک نیست؛ سوء‌تفاهم‌ها، عدم شناخت‌ها، ناآگاهی‌ها، ‌نبود مهارت‌ها و... ذره‌ذره پایه‌های عشق را متزلزل می‌سازند و تداوم آن‌ها، عشق را به‌آرامی به سوی بی‌تفاوتی، دشمنی و حتی به نفرت و انزجار می‌کشا‌ند.

ارسطو می‌گوید‌: «خودشناسی، آغاز خردمندی است و در عین حال، مشکل‌ترین کارها می‌باشد ولی‌ پند و اندرزدادن به ‌دیگران، ساده‌ترین کارهاست.» ‌‌

یکی از راه‌های شناخت خود و همسر، گفت و شنود سازنده با همسر و داشتن پرسش‌های مثبت از همدیگر است؛ چرا‌که گفت‌وگوهای آرام و سازنده و پرسش‌های مثبت از خود و ‌همسر، زن و مرد را به تفکر و تأمل وامی‌دارد و توجه آنان را به نکته‌های
جالب، ظریف و مثبت ‌زندگی ‌که تاکنون به آن‌ها فکر نکرده ‌و یا از اندیشیدن‌ به آن‌ها واهمه داشته‌اند، جلب می‌کند.

پرسش‌های مثبت از خود و ‌همسر، ‌فکر‌ و توجه ما را به تهیه‌ی پاسخ‌های مثبت جلب می‌کند. تکرار این‌گونه پرسش و پاسخ‌ها، طبق قانون جذب، زن و شوهر ‌را به سوی نکته‌های مثبت و همدلانه‌ی یکدیگر ‌می‌کشاند و همسران را در ایجاد تفاهم بیش‌تر کمک می‌کند، همسران را از سو‌ء‌تفاهم و از رنج کنار هم بودن‌ها نجات می‌دهد و آنان را در مسیر زندگی آرام‌تری قرار‌می‌دهد. گفت و شنود‌های آرام و پرسش‌های مثبت از خود و ‌همسر، باعث می‌شو‌د که مسائل و موارد حاکم بر زندگی مشترک، ‌با مثبت‌اندیشی مورد بررسی قرارگیرند.
 
اگر این پرسش و پاسخ‌ها همواره با ‌شجاعت، صداقت و احترام متقابل همراه باشد، زن و شوهر را در مسیر دست‌یابی ‌به آرامش واقعی‌، کسب رضایت از زندگی مشترک ‌و ‌خوشبختی واقعی قرار‌می‌دهد‌ چرا‌که اگر‌ گفت و شنود، گلایه و شکایت زوجین از هم، درست، مؤثر و مثبت بوده و همراه با چاشنی عشق باشد، همسران به ارزش‌ها و معیارها، نیازها و چگونگی رفع نیازها و ‌تفاوت‌های ‌یکدیگر، آگاهی بهتری‌ می‌یابند‌ و می‌توانند بینش و نگرش خود و همسر‌شان را نسبت به مسائل زندگی زناشویی، آگاهانه یا ناآگاهانه و به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم هدایت ‌کنند و به‌طور کلی نسبت به ویژگی‌ها، ‌نیازها و امیال خود و همسر‌‌ و آن‌چه ‌در این رابطه می‌اندیشند، شناخت بهتری‌ پیدا کنند.
 
با شناخت تفاهم‌ها، تفاوت‌ها و تضادهای موجود بین زن و شوهر‌هاست که همسران، به کمک مهر، ‌محبت و عشق، ویژگی‌های همدیگر را تعدیل و تکمیل می‌کنند و با وجود تفاوت‌های فراوان و اساسی بین زن و مرد، زوجین با آگاهی و به یاری مهر و محبت، می‌توانند تعادل و توازن لازم را بین خواسته‌ها، نیازها و رفع آن‌ها ‌برقرار‌ساخته و خود را در مسیر ایجاد روابط همدلانه و مؤثر و تفاهم بیش‌تر قراردهند.
 
در این شرایط، زن و شوهرها ‌به‌جای سرکوب ‌و پنهان‌ساختن احساس‌ها و نیازهای خود و فرار از بیان آن‌ها که باعث آزار و کشمکش‌های درونی فراوان است، صادقانه به بیان آن‌ها می‌پردازند. به‌عبارت دیگر، با افزایش دانش و آگاهی و کسب مهارت‌ها همراه با چاشنی مهر و محبت است که نکات مشترک، تفاهم‌ها، تضادها، توانمندی‌ها و ضعف‌ها‌ آشکار ‌و کشف می‌شوند و با آن‌ها به‌صورت درست و مثبت برخورد می‌شود و عشق راستین، امکان ظهور یافته، بالنده و غنی

پايگاه اطلاع رساني جالبكده دات كام

نويسنده: sara | تاريخ: یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سخنان وین دایر

 

• دنیامانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...“ دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم منوبده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“!!

• هرکس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به کسی بزند، بیشترین زیان را خوداز آن خواهد دید، چرا که هرکس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروایخودش مسؤول است.

• به هر کاری که دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.

• تنها راه تغییر عادتها، تکرار رفتارهای تازه است.

• درستکارترین مردم جهان، بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند، حتا اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.

• برای آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید.

• از مهم ترین کارهایی که به عنوان یک آدم بزرگ می توانید انجام دهید اینست که گهگاه به شادمانی دوران کودکی برگردید. 

• درون تو مشتی گوشت قرمز است که دیدنش تو را با خودت مواجه نمی کند. تو لابلایآن گوشتهای قرمز درونت نیستی. آنجا را نگرد. خودت را در آرزوهایت خواهی یافت.

• اگر مختارید که بین حق به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید، مهربانی را انتخاب کنید.

• دروغ انفجاریست در اعتماد به نفس تو.

 

 

زندگی نامه دکتر وین دایر

نویسنده، روانشناس و سخنران آمریکایی (1940)

`وین والتر دایر` (Wayne Walter Dyer) در دهم می سال ۱۹۴۰ در شهر `دترویت` از توابع ایالت `میشیگان` ایالات متحده به دنیا آمد. 

او بیشتر دوران نوجوانی خود را در پرورشگاه بسر برد و در دوران دبیرستان در `دترویت` به مشاوره می‌پرداخت. وی هم اکنون در دانشگاه `سنت جان` سرگرم کار پژوهش است.

1doost.com

نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

17روش برای عشق ورزیدن به خود

مشاهده می شود که تعداد بسیار زیادی از افراد فاقد قابلیت های لازم به منظور رشد و ارتقای عزت نفس خود هستند، از اینرو بر آن شدیم تا لیستی تهیه نماییم که به واسطه آن راحتتر بتوانید عزت نفس و به مثابه آن علاقه به خود را افزایش دهید. برای داشتن یک زندگی پربار و مملو از روابط موفق، ابتدا باید از خودتان شروع کنید؛ اگر خودتان را دوست نداشته باشید چگونه می توانید دیگران را دوست بدارید؟


انسان ها با گذشت زمان سعی در هموار کردن مسیر تکامل خود دارند. در برهه های مختلف زندگی با افراد بیشماری رابطه برقرار کرده و شکست می خورند. اما علت چیست؟ تصور بر این است که اساس همه ی این جستجوها فقط و فقط بر پایه پر کردن خلاهای احساسی است. این افراد صرفاً به دنبال پر کردن فضاهای خالی وجود خودشان هستند. زمانی که قادر نیستید با شخصیت درونی خود ارتباط برقرار کنید، نباید انتظار داشته باشید که بتوانید با اطرافیانتان ارتباط موفقی پایه ریزی نمایید. دلیل عمده شکست های عاطفی عشق ناکافی افراد نسبت به خودشان است.

اگر شما هم جزء افرادی هستید که دارای اعتماد به نفس پایینی می باشید، باید بدانید که به همان اندازه از عزت نفس پایینی هم برخوردار هستید و این مسئله ثابت می کند که دچار فقدان علاقه فردی به خودتان هستید. درون قلبتان حتی یک ذره مهر و محبت هم برای خودتان باقی نمانده! ذهن شما آنقدر درگیر فکرهای خوار کننده شده که عشق ورزیدن به خودتان را کاری غیر ممکن و غیر طبیعی قلمداد می کنید.

فراموش نکنید که تا وقتی خودتان با اراده ی شخصی تصمیم به انجام کاری نگیرید، نمی توانید انتظار رخ دادن آن را داشته باشید. این مسئله بطور مستقیم مبین قانون جذب می باشد. زمانیکه شما خودتان را دوست ندارید به کائنات می گویید که من بی ارزش هستم و لیاقت عشق و محبت را ندارم و هیچ نتیجه مثبتی از آن من نخواهد بود. با زبان بی زبانی به عالم هستی می گویید که عشق و محبت را به سوی من روانه نساز!

زمانیکه به طور ارادی تصمیم می گیرید خودتان را دوست داشته باشید، آنوقت تبدیل به یک فرد شاد و خوشحال می شوید و به سمت داشتن یک زندگی مفرح و کامل هدایت خواهید شد. اگر خودتان را دوست نداشته باشید از عزت نفس پایینی برخوردار خواهید بود و هیچ گاه نمی توانید استعدادهای بالقوه خود را به فعلیت برسانید.

 

“اگر می خواهید همه شرایط زندگیتان درست شود از عشق ورزیدن به خویشتن شروع کنید”

در واقع هنگامیکه تصمیم می گیرید خودتان را دوست داشته باشید، با این تفکر به خود می گویید: “می خواهم زنده باشم و زندگی کنم”. با بکارگیری این طرز تفکر خود را مسئول اتفاقاتی می کنید که در زندگی برایتان رخ می دهد و دوست دارید از زندگی خود نهایت استفاده را بکنید، از لحظه هایتان لذت برده و بدرخشید.

حال اگر تصمیم گرفته اید که خودتان را دوست داشته باشید، اما نمی دانید که باید از کجا شروع کنید، ما  17 شیوه متفاوت که به شما کمک می کند تا بتوانید بیش از پیش خودتان را دوست داشته باشید و عزت نفس از دست رفته خود را دو باره باز جویید، معرفی می کنیم. ...............


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: پنج شنبه 28 بهمن 1384برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چگونه به سلامت روانی خود کمک کنیم؟

احساسات خود را بپذیرید
هیجان های شدید ممکن است ایجاد اضطراب کنن . خشم ، اندوه ، ترس ، احساس دست نیافتن به آرمان ها یا هدف ها همگی هیجان های ناخوشایندی هستند که ممکن است بخواهیم با انکار آنها از اضطراب در امان باشیم . گاهی برای اجتناب از احساس اضطراب ممکن است سعی کنیم که در برابر موقعیت ها برخوردی عاری از هیجان داشته باشیم . چنین برخوردی به یک نوع گسلش یا خونسردی تصنعی می انجامد که خود می تواند چیز ویرانگری باشد . گاه ممکن است بکوشیم هیجان ها و عواطف خود را فرو بنشانیم که این نیز خود سبب می شود که دیگر نتوانیم شادی ها و غم هایی را که بخشی از ارتباط های ما با سایر افراد است ، چیزهای طبیعی و بهنجار بدانیم .
در بسیاری از موقعیت ها ، بروز هیجان ها ی ناخوشایند را باید یک واکنش بهنجار به حساب آورد . هیچ علتی برای شرمگین شدن از احساس غربت یا احساس ترس به هنگام یادگیری اسکی یا ورزش مهیج دیگری ، یا احساس خشم نسبت به کسی که به عهد خود وفا نکرده ، وجود ندارد . این هیجان ها طبیعی هستند و اذعان به وجود آنها بهتر از انکار آنهاست . هنگامی که نتوان هیجانی را مستقیما ابراز داشت برای رهایی از فشار روانی حاصل بهتر است راهی برای برونریزی آن هیجان پیدا کرد . پیاده روی طولانی ، کوبیدن بر توپ ، یا در میان گذاردن مساله با یک دوست همدل می تواند خشم شما را فرو بنشاند . اگر فقط قبول کنید که احساس هیجان حق طبیعی شما است ، در آن صورت راه بر ابراز مستقیم هیجان ها بسته باشد ، حتما می توانید راه های غیر مستقیم برای ابراز آنها پیدا کنید .


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: دو شنبه 11 بهمن 1384برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

هنر برقراري ارتباط

 

چگونه با برقراري ارتباط بين فردي به پيشرفت خود كمك كنيم؟
رسيدن به مقصود بوسيله ارتباطات غير كلامي
 
بخش عمده اي از پيام هايي كه شما به ديگران منتقل مي كنيد برخاسته از سرنخ هاي غير كلامي است، يعني جنبه هايي از حالات بدني و ژست هاي شما، رفتار ظاهر و نگرش هايتان كه حتي شايد از وجود آنها بي خبريد.
اين رابطه هاي غير كلامي عبارتند از:
زبان بدن

نحوة نشستن، ايستادن و راه رفتن
نحوة استفاده از دستانتان
ظاهر
نحوة پوشش
نحوة آرايش مو و صورت و غيره
نگرش
 اطمينان به خود
احساسات
پژوهشي در دانشگاه استانفورد نشان مي دهد، به هنگام صحبت با شخص يا گروهي پيام ما نه از طريق آنچه مي گوئيم، بلكه بيشتر از طريق چگونگي گفتن ما منتقل مي شود. همين مطالعه حاكي است كه ادراك شنونده از موارد زير تاثير مي پذيرد:
 7% توسط واژه هاي شما
 38% توسط آهنگ صداي شما
55% توسط زبان بدن شما
اين بدين معني نيست كه واژه ها بي‌اهميت‌اند بلكه تنها به اين موضوع اشاره دارد كه هر چه به ارتباطات غيركلامي خود در حين صحبت بيشتر دقت كنيد، در انتقال مطلب مورد نظرتان موفق تر هستيد. اگر امرار معاش شما مستلزم تعاملات انساني است، (هر چند در عصر سيبرنتيك نمي توانيم از تماس هاي چهره به چهره با همنوعان خود اجتناب ورزيم)، در صورتي كه از تاثير خود بر مردم آگاه باشيد؛ با موفقيت بيشتري به هدف هايتان دست مي يابيد.
مهم ترين بخش جريان ارتباطي غير كلامي كه بخش ناآشكار آن است نگرش‌هايتان مي باشد.
شايد شما صاحب فكري درخشان، شيوايي كلام، حالات و ژست هاي عالي زبان، بدن و ظاهري خوشايند باشيد؛ ولي نگرشي منفي ابراز داريد. در اين صورت، احتمال لوث شدن پيام مورد نظرتان بالاست.
به افرادي كه تا به حال ملاقات كرده ايد و احساستان نسبت به آن ها بينديشيد. ما انسان ها نسبت به نگرش بي نهايت حساس هستيم. ما احساس دروني افراد را نسبت به خودشان حس مي كنيم. ما به طور شهودي سطح اطمينان به خود و اعتماد به نفس آن ها را در مي يابيم و عمدتاً واكنش هايمان را نسبت بدان ها بر اين اساس پي ريزي مي كنيم، خواه آن ها نگرشي منفي و خواه مثبت از خود بروز دهند. بازيگران نمايش بايد بسيار بكوشند تا در برابر تماشاچيان به چنين مهارتي دست يابند. در مورد سايرين نيز وضع به همين منوال است. كار سهل و ساده اي نيست! از خصلت هاي آدمي است كه به خويشتن واقع بينانه نمي نگرد. اغلب، نمي دانيم چرا موفق نيستيم.
در سطور زير روشي ارائه شده كه به تقويت مهارت هاي ارتباط غير كلامي تان كمك مي كند. در حد امكان سعي كنيد دوربيني تهيه و از يكي از دوستان خود بخواهيد تا شما را همه جا دنبال كند و از شما در موفقيت هاي مختلف فيلم ويديوئي تهيه كند به ويژه هنگام صحبت با ديگري، يا به هنگام خطاب قرار دادن گروهي، منتهاي تلاش خود را بكنيد تا آن ها را ناديده بگيريد؛ سبك طبيعي حرف زدنتان را تصحيح نكنيد. سپس نوار فيلم تهيه شده را تجزيه و تحليل كنيد. ممكن است نتايج دردناك باشد ولي سعي كنيد خود را واقع بينانه ارزيابي كنيد. نوار ويدئو را به دوستان و همكارانتان بدهيد و از آن ها بخواهيد صادقانه و بي هيچ ملاحظه اي شما را نقد كنند و در مقياس ده نمره اي از يك تا ده به رابطه غير كلامي خودتان نمره بدهيد:
• آهنگ صدا
• ظاهر
• زبان بدن
• استفاده از دست ها
• حالات بدن و ژست ها
• نگرش
با مشاهده مجدد فيلم متوجه خواهيد شد كه شما در نظر ديگران چگونه ايد و بايد روي چه نكاتي كار كنيد. به هنگام مقايسه ارزيابي خود با ارزيابي ديگران از شما كاملاً به تفاوت هاي بين آن دو دقت كنيد. اگر بيش از حد بر خودتان سخت يا آسان مي گيريد، نشانه آن است كه بايد روي نگرش خود كار كنيد.
تاييد خود عنصر ضروري موفقيت محسوب مي شود ولي خود فريبي يقيناً راهي است به سوي شكست.
شما ابتدا بايد عادت هاي مشهود بد و نامناسب را، پيش از تغييرشان شناسايي كنيد. تلاش كنيد نقاط ضعف خود را بهبود بخشيد، دلسرد نشويد همه ما اشكالاتي داريم!
 
به چند نكته مهم در هنگام تمركز توجه داشته باشيد:
حالات بدني: صاف بنشينيد، قوز نكنيد.
با حالات بدني و ژست هاي غير ضروري، حواس تان را پرت نكنيد.
در موقع مناسب لبخند بزنيد.
طبيعي باشيد
وول نخوريد
بياموزيد تا از طريق بيان چهره و زبان بدن خوشايند به گرمي با ديگران ارتباط برقرار كنيد.از ديگر تمرين‌هاي سودمند آن است كه دفترچه اي از عكسهاي مجلات و نشريات، از انواع تصويرهايي كه شما مايليد شبيه آن ها باشيد تهيه كنيد و به هنگام برقراري ارتباط با ديگران، آن ها را در ذهن تان مجسم كنيد.اين تمرين را با فني كه پيشتر بدان اشاره شد و بر اهميت يادگيريِ گوش دادن تاكيد دارد، تلفيق كنيد. شكل دادن تصويرتان فرايندي پيش رونده است، بنابراين به ضبط شنيداري و ويدئويي خودتان ادامه دهيد و هر گاه "نمره" ارزيابي شما افزايش يافت، تمرين را قطع كنيد. در ضمن آماده دريافت نتايج جالب هم باشيد.

مترجم: نسرين مصباح , كارشناس مركز مشاوره دانشگاه تهران
 
www.msrt.ir


 

نويسنده: sara | تاريخ: شنبه 9 بهمن 1384برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آشنایی با تیپ های شخصیتی B,A و C وچگونگی تغییر ازشخصيت A به شخصيت B

 

آشنایی با تیپ های شخصیتی B,A و C وچگونگی تغییر ازشخصيت A به شخصيت B

آن چه بايد دربارة تيپ شخصيتي خودتان و شيوه تعديل آن بدانيد
برحسب اين كه چه جور شخصيتي داريد، مي شود پيش بيني كرد كه احتمال دچارشدنتان به چه جور بيماري هايي بيشتر است. محققان مي گويند احتمال ابتلا به بيماري هاي قلبي و عروقي در تيپ شخصيتي A بيشتر است و در افراد داراي تيپ شخصيتي C هم محتمل تر است كه بيماري هاي سرطاني ديده شود. روان شناسان، تيپ شخصيتيB را سالم ترين تيپ شخصيتي مي دانند و راهكارهايي هم براي دستيابي به چنين شخصيتي پيشنهاد مي كنند.
مي گويند همه چيز از صندلي مطب دو متخصص قلب شروع شد. اين دو متخصص توجه كردند و ديدند كه بيشتر بيمارانشان روي لبه صندلي مي نشينند و اصلا طاقت نمي آورند حرف پزشك تمام شود. بيماران مذكور آن قدر روي لبه اين صندلي ها نشسته بودند كه - به گفتة اين دو پزشك - چرم آن قسمت از صندلي ها ساييده شده بود. اين دو كم كم به اين نتيجه رسيدند كه اغلب قربانيان حملة قلبي، آدم هايي هستند با اين خصوصيات: عجول، متخاصم، پرخاشگر و بيش از حد درگير كار و زندگي روزمره.
در دهه۱۹۵۰ اين دو متخصص، مجموعه اي از همين رفتارها را دسته بندي و معرفي كردند كه به نظر مي رسيد خصوصيات ويژة بيماران قلبي- عروقي باشد. آن ها به اين مجموعه رفتارها گفتند: الگوي رفتاري تيپ A.

تيپ شخصيتي يعني چه؟
قبل از آن كه جزئيات آدم هاي داراي شخصيت Aرا بشناسيد، بهتر است با عبارتي كه در اين متن، زياد تكرار مي شود، آشنا شويد: تيپ شخصيتي .
تيپ از كلمه يوناني توپس به معناي نقش يا اثر گرفته شده و در روان شناسي، به معناي خصوصيات ويژه جسمي و روان شناختي خاصي است كه آدم ها را از همديگر مجزا مي كند. به بيان ديگر، مجموعه اي از آدم ها كه تحت يك تيپ شناسايي مي شوند، رفتارها و انديشه هاي تقريبا مشابهي دارند و واكنش هاي بدني آن ها نيز كم وبيش با هم يكسان است.

شخصيت A در مقابل شخصيت B
آدم هاي تيپ A به شدت رقابت جو هستند و به گونه اي افراطي تمايل به پيشرفت دارند؛ عجول اند و هميشه احساس اضطرار زماني دارند؛ آرام نشستن برايشان واقعا سخت است؛ وقتي با بدقولي مواجه مي شوند به شدت عصباني و بي صبر مي شوند؛ اگر چه ظاهرا اعتماد به نفس دارند ولي در باطن به خودشان ترديد دارند و دائم خودشان را تحت فشار قرار مي دهند تا خيلي زود به پيشرفت هاي چشمگير دست پيدا كنند.
برخلاف آدم هاي تيپ A، افراد تيپ B مي توانند راحت بنشينند و استراحت كنند و يا بدون عصباني شدن، كار كنند. آن ها عجول نيستند و معمولا احساس اضطرار زماني هم به شان دست نمي دهد. طبيعتا ناشكيبايي ناشي از اين حس اضطرار را هم در خود ندارند و عصباني شدنشان آن قدرها آسان و دم دست نيست.
در يك آزمايش، بعد از اين كه محققان، عده اي از افراد تيپ A و B را بدون دليل منتظر نگه داشتند، الگوهاي رفتاري تيپ A و B خود را اين گونه نشان دادند:
افراد تيپ A داد و بيداد راه انداختند و صدايشان بلند شد، به شدت عصباني شدند و به خاطر اين كه مصاحبه گر حرف هايشان را مرتب قطع مي كرد، با او وارد بحث و مشاجره شدند. آن ها مدام لب هايشان را به هم مي فشردند و حوادث خصمانه را با هيجان زياد تعريف مي كردند. در مقابل، افراد تيپ B در وضعيت راحتي نشسته بودند، آرام و با ملايمت صحبت مي كردند، به راحتي مي شد حرف هايشان را قطع كرد و بيشتر اوقات لبخند مي زدند.

و اما شخصيت C
اگر شما ظاهرتان مثل تيپ B اما درون تان سرشار از خشم، خصومت، رقابت جويي، احساس فوريت زماني و ساير خصوصيات تيپA باشد، آن وقت روان شناسان به شما مي گويند تيپ C. در واقع، شما داريد همه چيز را به اصطلاح مي ريزيد توي خودتان تا ظاهر آرام تان را حفظ كنيد و اگر واقعا اين طور باشيد، آن وقت مستعد بيماري هاي سرطاني خواهيد بود. محققان دريافته اند كه اين گروه از آدم ها، اين الگوهايشان را حتي بعد از ابتلا به بيماري هاي سرطاني نيز ادامه مي دهند؛ يعني آن ها اين تمايلات بيروني را باز هم در خودشان مي ريزند و چيزي بروز نمي دهند.
روان شناسان به افراد تيپ C پيشنهاد مي كنند به جاي اين كه خشم خودشان را سركوب كنند، آن را بيرون بريزند و براي اين كه آرام شوند از فنون ريلكسيشن استفاده كنند. آن ها به اين افراد مي آموزند كه چگونه خشم خودشان را بدون اين كه در خودشان بريزند، مديريت كنند.همچنين با استفاده از مهارت هاي جرأت ورزي به اين گروه از افراد مي آموزند كه چگونه قاطعانه و محترمانه از حقوق خودشان دفاع كنند.

بيماري هاي وابسته به شخصيت
نتايج تحقيقات نشان مي دهد افراد تيپ Aدو برابر افراد تيپ B دچار بيماري هاي قلبي (و به ويژه حمله قلبي) مي شوند. انجمن قلب آمريكا در سال 1981 با مرور اين شواهد به اين نتيجه رسيد كه الگوي رفتاري تيپ A يكي از عوامل خطرساز بيماري هاي قلبي است. همچنين افراد تيپ A و مخصوصا آن گروه از اين افراد كه پرخاشگري بيشتري دارند، معمولا تمايل بيشتري به رفتارهاي ناسالمي از قبيل استعمال دخانيات و الكل نشان مي دهند. آن ها همچنين شيفتة كارهاي خطرناكند؛ كارهايي مثل رانندگي بي پروا با سرعت هاي جنون آميز.
آدم هاي تيپ A اگرچه بسيار رقابت طلبند، به نظر مي رسد برانگيختگي شان تا حدود زيادي به معيارهاي دروني بستگي دارد. آن ها در مقايسه با افراد تيپ B كمتر در دوران درس و مدرسه تقلب مي كنند و ترجيح مي دهند براي رسيدن به نتيجه دلخواه شان، بر اساس توانايي هاي خودشان، خوب و دقيق عمل كنند.
تحقيقات تازه تر نيز نشان داده است كه رقابت جويي و احساس فوريت زماني، رابطة كمتري با بيماري هاي قلبي دارد و آن چه مهم ترين مؤلفه در رفتارهاي تيپ A است، احساس دروني خصومت است. يعني اگر شما فقط با ديگران رقابت مي كنيد يا از ماندن در اتاق انتظار براي ملاقات با رئيس اداره، احساس وقت كُشي به تان دست مي دهد، چندان نگران نباشيد؛ فقط يادتان باشد كه با رقيب يا رئيس تان وارد فاز دشمني و خصومت نشويد!
اخيرا حتي ثابت شده كه خشمِ سركوب شده يا كنترل شده بيشتر از خشم آشكار با بيماري هاي قلبي مرتبط است. اين الگوي رفتاري البته در محيط هاي اجتماعي خاصي بيشتر نمود پيدا مي كند. يعني محيط هاي زندگي پُراسترس باعث مي شود مشكلات روان شناختي و جسمي اين افراد سريع تر بروز كند. به همين خاطر اگر يك راننده تيپ A پشت ترافيك بماند، چيزي شبيه فاجعه در درونش اتفاق مي افتد؛ روي رل ضرب مي گيرد، از عصبانيت سرخ و سفيد مي شود و احتمالا زبانش هم به ناسزا باز مي شود. آن ها كاملا آماده اند كه در مقابل استرس منفجر شوند. در آدم هاي تيپ A سيستم عصبي سمپاتيك هميشه در حال هشدار است و اين حالت بر اندام هاي حساس بدن فشار وارد مي كند و اين فشار باعث بيماري هاي قلبي، سخت شدن عروق مغزي و ديگر رگ هاي بدن مي شود.
ظاهرا حتي دستگاه عصبي افراد متخاصم با افراد تيپ B فرق مي كند و اين تأكيد را در نمودار تحت عنوان صفت هاي ژنتيكي نيز مي توانيد ببينيد. اما از آن جا كه گفته مي شود بعضي هورمون هاي مردانه هم در اين ميان نقش دارند، مردان بيشتر احتمال دارد الگوهاي تيپ A را نشان بدهند. به همين خاطر مي گويند سلطه پذيري زنان، آن ها را در مقابل بيماري هاي قلبي محافظت مي كند!
با اين وجود و با تمام اين توجيهات زيستي، اگر حس مي كنيد الگوي رفتاري تان تيپ Aاست، توصيه مي شود از 10 فرماني كه در پي مي آيد براي تغيير رفتارتان استفاده كنيد.

۱۰ فرمان براي تغيير
ازشخصيت A به شخصيت B
1- اين را بدانيد كه خصومت، رقابت جويي افراطي و عجول بودن، شما را در معرض انواع بيماري هاي قلبي قرار مي دهد. دانستن، قدم اول است و شما با دانستن اين نكته و خواندن اين مطلب، در واقع، قدم اول را برداشته ايد و اولين فرمان را اجرا كرده ايد.
2- توي صف ايستادن را تمرين كنيد. اولش خيلي اذيت مي شويد ولي باور كنيد كه اين كار را اولين بار، هزار نفر از آدم هاي تيپ A انجام دادند و نتيجه گرفتند. براي اين كه توي صف بيكار نباشيد، مي توانيد از فرمان هاي بعدي كمك بگيريد.
3- وقتي در اتاق انتظار يا توي صف هستيد، به جاي فكر كردن به گذشت زمان، به موضوعاتي فكر كنيد كه در زندگي روزمره تان وقت تأمل در مورد آن ها را نداريد. اگر زياد اهل اين انديشه هاي فلسفي نيستيد، مي توانيد به دور و بر خودتان، خوب نگاه كنيد يا سر صحبت را با يكي ديگر باز كنيد و اگر اهل هيچ كدام از اين ها نيستيد، مي توانيد همشهري جوان بخوانيد!
4- تمرين كنيد بدون اين كه به ديگران حمله كلامي بكنيد، منظورتان را به آن ها بفهمانيد. براي اين كار مي توانيد از فنون جرأت ورزي كه در صفحات موفقيت شماره 95 همشهري جوان چاپ شده كمك بگيريد.
5- تند حرف زدن و تندتند غذا خوردن را كم كم كنار بگذاريد. براي انجام اين تغيير لذت بخش، مي توانيد براي هر حركت آهسته ترتان يك پاداش شخصي در نظر بگيريد. تمرين كنيد كه جمله ديگران را قطع نكنيد و براي اين كار مي توانيد از آشنايانِ كم حرف شروع كنيد و به تدريج، برسيد به دوستاني كه سخنران حرفه اي هستند.
6- باورهاي خودتان را اصلاح كنيد. مي توانيد گه گاه به اين موضوع فكر كنيد كه واقعا ارزش آدم ها به تعداد كارهايشان است يا به كيفيت كارهايشان؟ البته اين تغييرات فكري، نياز به مداومت دارد.
7- تا جايي كه مي توانيد، محيط روزمره تان را كم استرس تر كنيد مثلا مي توانيد بي خيال بعضي فعاليت هاي اجتماعي غيرضروري شويد.
8- خودتان را در مقابل استرس ايمن كنيد. براي اين كار مي توانيد در مقابل استرس ها از خودگويي استفاده كنيد تا اين خودگويي ها به تدريج ملكه ذهن تان شود. معمولا روان شناسان در شروع از افراد تحت استرس مي خواهند اين خودگويي ها را بلندبلند به زبان بياورند اما به تدريج آن ها خودشان قادر خواهند شد كه اين جملات را فقط در ذهن خودشان تكرار كنند. نمونه اي از اين خودگويي ها عبارت اند از:
ـ من مي توانم براي حل اين موضوع برنامه ريزي كنم.
ـ بايد دست از نگراني بردارم. نگراني هيچ مشكلي را حل نمي كند.
ـ عصبي بودنم موقتي است و اين حالتم هم كاملا طبيعي است.
ـ هر دفعه فقط يك گام.
ـ زود قضاوت نكن.
ـ تا وقتي بتواني خونسردي ات را حفظ كني، بر موقعيت كنترل داري.
ـ بايد عميق و آهسته نفس بكشم.
ـ سعي نكن استرس را از بين ببري؛ فقط آن را در حدي نگه دار كه بتواني كنترل اش كني.
9- هر روز تمرين هاي ريلكسيشن را انجام دهيد. براي ياد گرفتن فنون ريلكسيشن مي توانيد از كتاب هاي موجود در بازار كمك بگيريد.
10- به مشاور يا روان شناس مراجعه كنيد. براي اين منظور مي توانيد از طريق مراكز مشاوره اقدام كنيد و يا در كارگاه هاي مقابله با استرس شركت كنيد.

این مطلب از مقاله ای با عنوان ( از اين شخص تا آن شخصيت) از هفته نامه همشهری جوان به قلم آقای سعيد بي نياز انتخاب شده است

 

http://www.sgorji.net

نويسنده: sara | تاريخ: شنبه 9 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مثبت اندیشی ونتیجه آن در زندگی

 

چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به  وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع.

سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناکامی و ناراحتی ما شود.

مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم .

کلمات نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کند. پس دقت کنید کلماتتان را در جهت مثبت و زیبا کردن افکار و احساساتتان به کار ببرید.

به کاربردن واژه ها و عبارات تأکیدی مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و بهبود کیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شود. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم.»

هیچگاه مشکلات و سختیهای زندگیتان را لعنت و نفرین نکنید. این فکر که دنیا سرشار از مشکل است را دور بریزید و در عوض هرگاه موقعیت نامطلوب یا مسئله ناخوشایندی در زندگیتان پیش آمد، به دنبال راههای مثبت و طلایی برای حل آن مسائل باشید. به کار بردن این روش باعث ایجاد رضایت در شما و حل شدن مسائل زندگیتان به گونه ای مثبت و خوب می شود.

نحوه اظهار نظر کردن در مورد دیگران و کارهایشان نیز بسیار مهم است. سعی کنید سریع و منفی در مورد چیزی اظهار نظر نکنید. ابتدا در مورد آن فکر کنید بعد نظر خود را از جنبه مثبت مطرح کنید تا تأثیر بیشتری بر مخاطبتان داشته باشد.

در اطراف همگی ما افراد منفی بافی هستند که با افکار و گفتار منفی شان سعی دارند، باعث تضعیف روحیه ما شوند. سعی کنید تا حد امکان با چنین افرادی همنشین نشوید.

بسیاری از مردم افکار منفی را در زندگیشان مد نظر قرار داده و به آنها بها می دهند. حتی در صحبتهایشان با یکدیگر مدام از سختیهای کارشان، کم خوابیهای شبانه، نداشتن استراحت گله می کنند و همین امر تأثیر منفی بر فکر آنها گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.

مطمئن باشید که اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما ندارند. سعی کنید در مورد جنبه های مثبت زندگی و کارتان برای دیگران صحبت کنید. زیرا شنیدن آنها می تواند برای دیگران هم جالب باشد.

به نظر شما بهتر نیست که ما به جای اینکه فقط به مشکلات، بی عدالتی ها، گرانی و تورم، بی پولی، بیکاری و هزاران فکر منفی دیگر تمرکزکنیم، به اینکه در زندگیمان بسیاری از اوقات کارها درست و خوب پیش می روند فکر کنیم و از این موضوع شگفت زده شویم و به جای گله و شکایت از زندگی و کار، هر جا که هستیم از وفور نعمت و ثروت و خوش اقبالی صحبت کنیم؟

ممکن است شما در آخرین سفرتان از اینکه هواپیما چند ساعت تأخیر داشته و مجبور شده اید چند ساعت از وقتتان را در فرودگاه بگذرانید، بسیار ناراحت و معترض باشید و تا چند روز از تأخیر پرواز و خستگی مفرط خود به خاطر معطلی در فرودگاه، با ناراحتی و دلخوری برای دوستان و همکارانتان تعریف کنید. ولی آیا تا به حال از پروازهای خوب، راحت، به موقع و به سلامت خود بسیار خوشحال شده اید و آیا آنها را بارها برای دوستانتان تعریف کرده اید؟

وقتی از شما می پرسند آیا امروز روز خوبی داشته اید، چه جوابی می دهید؟ آیا جواب می دهید: «روز بسیار سخت و طاقت فرسایی بود.» یا می گویید: «روز خوبی داشتم. خدا را شکر همه چیز بر وفق مراد بود.»

اگر به تمام لحظات زندگیمان فکر کرده و آنها را مرورکنیم، می بینیم که در طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی برای ما رخ داده است. پس چرا به جای فکر کردن به لحظات شاد و زیبای زندگیمان به لحظات سخت فکر کنیم؟

فراموش نکنید که افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند.

به طورکلی مثبت اندیشی و افکار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به فرد دیگر سرایت می کند. شما می بایست سعی کنید به جای اینکه اجازه دهید افکار منفی دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف کند، با گفتار مثبت خودتان اندیشه ها و افکار مثبت را به دیگران منتقل کنید و به آنها بیاموزید که افکار منفی شان را کنار گذاشته و اندیشه های مثبت را جایگزینش کنند. با این کار شما می توانید هم به اطرافیان خود کمک کرده و هم روحیه مثبت اندیشی خود را تقویت کنید.

هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگیتان پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به این فکر کنید که قطعا” راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و می بایست آن راه را بیابید.

سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:

«خدا گر به حکمت ببندد دری

به رحمت گشاید در دیگری»

به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و بهتری شوید و فراموش نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده، جایی برای  خوشحالی و موفقیت وجود دارد.

نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.

خوش بینی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد کورکورانه به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در کاری سرمایه گذاری کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید نقادانه جلو بروید و در مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام کنید.


 

http://www.naabrestaurant.com

نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

گوش دادن فعال

 

مقدمه

گوش دادن فعال یافتن معنای گفتار دیگران در ذهن خود است. با این تعریف شنیدن با گوش دادن متفاوت است. شنیدن فعالیتی جسمی است و نیازی به یادگیری ندارد، چرا که دستگاه شنیداری ما غیرارادی در اثر برخورد با صداها ، تحریک شده و شنیدن احساس می‌شود. اما گوش دادن فعالیتی ذهنی است که نیازمند یادگیری است و تا به آن توجه نکنیم ادراک نمی‌شود. ما با گوش‌های خود می‌شنویم، اما با مغزمان گوش می‌دهیم.

فواید و کارکردهای گوش دادن

  • تمرکز بر پیام‌های دیگران
  • برداشت کامل و درک مناسب‌تر منظور دیگران
  • ابراز علاقه ، نگرانی و توجه به دیگران.
  • تشویق دیگران به بیان و ابراز آزادانه و صادقانه مسائل خود.
  • تقویت ارتباط و تعامل خود با دیگران
     
  • افزایش تفاهم ما با دیگران
  • جلوگیری از سوء تفاهم‌ها
  • افزایش قدرت یادگیری
  • کمک به خودآگاهی و گسترش شناخت از خود و دیگران
  • افزایش روحیه‌ مشارکت جویی و کار گروهی

مهارت‌های اساسی گوش دادن فعال

مهارت توجه

یعنی توجه جسمی و غیر کلامی به طرف مقابل ، که به او نشان دهد دقیقا به صحبت‌های او گوش می‌دهیم. مثلا هنگام گوش دادن با بدنی مایل به جلو ، در فاصله‌ مناسب ، رو در روی گوینده قرار گرفته و نگاه ما تا شعاع نیم متری صورت گوینده باشد، ضمن پرهیز از رفتارهای حواس پرت کن (بازی با کلید و سکه و...) سعی کنیم شنونده‌ای خشک و بی‌حرکت نباشیم و محیط گفتگو را از عوامل مزاحم و ترس آور دور کنیم.

مهارت پی‌گیری

گاهی گوینده نگران و هیجان‌زده است که در حالت‌های چهره ، تن صدا و رفتارهای او نمایان می‌شود، در این صورت بایستی بدون زورگویی او را به صحبت کردن دعوت کنیم. مثلا با استفاده از جملات در باز کن (امروز سرحال به نظر نمی‌رسی! خب ! – بعد چی شد! – ادامه بده ! ) با استفاده از کلمات تشویقی کوتاه (هوم – درسته – بله و ...) با استفاده از سوال‌های کوتاه و باز و یا حتی گاهی سکوت توام با توجه و مشاهده‌ی او می‌تواند این موانع را از میان بردارد.

مهارت انعکاسی

یعنی انعکاس توضیحات و احساسات و معانی درک شده از گوینده به خود او ، که نشان دهنده‌ درک و فهم و پذیرش او نزد شنونده است.

راهکارهای عملی گوش دادن فعال

  • برای درک بیشتر گوینده به علایم غیرکلامی (زبان بدن) او توجه کنیم.
     
  • خود را به جای گوینده قرار داده و سعی کنیم دنیا را از دیدگاه او ببینیم و درک کنیم.
     
  • با طرح سوالاتی از خود ، حساسیت گیرندگی‌مان را افزایش دهیم. مثلا ( چرا او حالا این موضوع را به من گفت؟ ، منظور او چیست؟ ، نکات اصلی حرف او چیست ؟ و...)
     
  • به یاد داشته باشیم که سرعت متوسط تکلم انسان بین 125 تا 175 کلمه در دقیقه است. در صورتی که سرعت متوسط تفکر انسان بین 400 تا 800 کلمه در دقیقه است. از این فرصت برای پردازش اطلاعات گوینده خوب استفاده کنیم.
     
  • عوامل حواس پرتی را به حداقل برسانیم از جمله: بازی کردن با کلید و سکه ، تکان خوردن یا حالت عصبی ، ضرب گرفتن روی میز با انگشتان ، جا به جا شدن مکرر ، تماشای تلویزیون ، سر تکان دادن به عابرین ، روزنامه خواندن و ...
     
  • ارتباط چشمی مناسب برقرار کنیم. نه آن قدر خیره شویم که گوینده را معذب کنیم و نه آن قدر به او نگاه نکنیم که تصور کند به ارتباط با او علاقه‌ای نداریم.
     
  • موانع فیزیکی را از بین ببریم. مثلا در دفتر کار خود، از پشت میز بیرون آمده و در کنار او بنشینیم و صحبت کنیم.
     
  • بهتر است به گونه‌ای بنشینیم که بدن ما کمی متمایل به جلو و به طرف گوینده باشد.
     
  • احساسات درک شده‌اش را به او انعکاس دهیم. مثلا ( گویا موضوعی باعث خوشحالیت شده ؟! ، غمگین به نظر می‌رسی ! و ...)
     
  • با بیان عباراتی گوینده را به ادامه‌ی صحبت تشویق کنیم. مثلا (خب خب! ، بعد چی شد؟ ، جدی ؟! ، واقعا ؟! و ...)
     
  • گوینده را با سؤالات پی در پی بمباران نکنیم که احساس کند مورد بازجویی قرار گرفته است.
     
  • در گوش دادن به مطالب مهم ، از یادداشت‌برداری نکات کلیدی غفلت نکنیم.
     
  • درک خود را از احساسات گوینده بیان کنیم. مثلا (به نظرم این موضوع شما را ناراحت کرده !)
     
  • گاهی موضوعات مهم مطرح شده را به گوینده یادآور شویم تا میزان درک خود را مورد ارزیابی قرار دهیم. مثلا ( چند دقیقه اجازه دهید ببینم درباره چه چیزهایی صحبت کردیم ، اول ....)
     
  • منظور گوینده را با کلمات خودش به او انعکاس دهیم.
     
  • برای خوب گوش دادن و درک بهتر گوینده ضروری است تلاش نماییم برخی خصوصیات و توانایی‌ها را در خود افزایش دهیم، برای مثال تحقیقات نشان داده است که: کسانی که خزانه واژگان غنی‌تری دارند، شنوندگان بهتری هستند، کسانی که پیشرفت تحصیلی بهتری دارند، توانایی گوش دادن آنها نیز بیشتر است، زنان در تفسیر و تشخیص پیام‌های غیرکلامی از مردان کارآمدترند، معمولا افراد درونگرا ، شنوندگان بهتری هستند، تا وقتی که گوینده مطلب خود را تمام نکرده و یا منتظر پاسخ نیست، سخن او را قطع نکنیم.
     
  • موقع شنیدن سخنانی که خوشایند ما نیست و یا مخالف خواسته‌ها و تمایلات و افکار ما هستند، صبر و شکیبانی از خود نشان داده و با علایم کلامی و غیرکلامی نامناسب از خود عکس‌العمل نشان ندهیم.
     
  • عوامل مزاحم را از محل گفتگو دور کنیم، مانند : (خاموش کردن رادیو ، تلویزیون ، ضبط صوت ، در صورت ضرورت قطع تلفن و یا نصب و یا نصب کاغذی بر روی در اتاق با عنوان لطفا مزاحم نشوید).

مثبت اندیشی

ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است، که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه ، سرچشمه می‌گیرد. ضمیر ناخودآگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم، می‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی انسان بسازد. همچنانکه اندیشه‌ منفی و یا‌س‌آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنابراین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.

موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته باشند: آنان که می‌پندارند «قادر نیستند» در واقع مثبت‌نگری را کنار گذاشته و در جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند. خانواده کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده مثبت‌اندیش ، اعضای خانواده خود را قادر و توانا می‌دانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی ، قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با راهکارهای تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت ، خلاق ، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.

 

http://daneshnameh.roshd.ir

نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شما مثبت اندیش هستید یا...

ذهن‌ آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه ی آدمی سازنده ی نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشه‌ی زیبا و مثبت می‌تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه‌ی منفی و یأس‌آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که در اندیشه ی آنند، بنابراین آینده ی هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.

موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته باشند؛ آنان که می‌پندارند «قادر نیستند» ، در واقع مثبت‌نگری را کنار گذاشته و در جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند.

خانواده ، کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده ی مثبت اندیش اعضای خانواده ی خود را قادر و توانا می‌دانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.

تعریف تفکر مثبت:
شیوه‌‌ای از فکر کردن است که فرد را قادر می‌سازد نسبت به رفتارها، نگرش‌ها، احساس‌ها، علائق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه‌ ترین تصمیم را بگیرد.



افکار مثبت و منفی:
افکار مثبت، افکاری سازنده‌، انگیزه دهنده و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه می‌یابند و باعث می‌شوند ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر در اختیار ماست، در حالی که افکار منفی، افکاری باز دارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال می‌کنند. در این حالت ما در اختیار تفکرات منفی خود قرار داریم.


ویژگی‌های افراد مثبت‌نگر:

- با وجود تفکر درباره‌ی گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می‌کنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.

- از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال می‌کنند و برای رد کردن نظارت نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.

- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده می‌کنند.

- همیشه سعی می‌کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو می‌کنند.

- همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می‌کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیض‌گویی می‌شوند.

- چون دارای ذهن مثبت هستند، می‌توانند افکار خود را کنترل کنند.

- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهارنظر کنند، با وجود تفکر در جنبه‌های منفی، موارد مثبت آن را بیان می‌کنند و موضوع را به فال نیک می‌گیرند به عبارت دیگر «نیمه ی پرلیوان را می‌بینند» .

- مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می‌کنند.

- اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش‌ مشرب هستند.

- همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت‌بخش بوده و سعی می‌کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.

- در ارتباط‌های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند (مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می‌کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.


ویژگی‌های افراد منفی‌نگر:

همیشه از وضعیت موجود و گذشته ی خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.

- غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت می‌کنند.

- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده می‌کنند.

- در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست می‌کشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود می‌دانند.

- تمرکز فکر ندارند و ضد و نقیض صحبت می‌کنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر «اول عمل می‌کنند بعد فکر!»

- چون منفی نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.

- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی نظر بدهند فقط به جنبه‌های منفی آن توجه کرده و همان را بیان می‌کنند. به قول معروف «نیمه خالی لیوان را می‌بینند!»

- از کاه کوه می‌سازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.

- غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.

- همه‌چیز در نظر آنها غم‌انگیر و ناامید کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمی‌برند.

- در ارتباط‌های اجتماعی خود به همه کس و همه چیز شک و سوء‌ظن دارند و فکر می‌کنند که همه علیه آنها توطئه می‌کنند.

به نقل از: تبيان

نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دیگران را همان گونه که هستند بپذیرید.

 

مردم می توانند رفتارها و احساسات مختلفی نسبت به اطرافیانشان نشان دهند. گناه، عصبانیت، تقصیر، خشم، ترس، حسادت، و گوشه گیری نمونه هایی از این احساسات هستند.

آدم های شاد و خوشبخت نیازی نمی بینند که چنین احساساتی از خود نشان دهند. آنها می دانند که بیشتر این احساسات موقتی هستند و به میزان استرس، درگیری ها یا آسیب های فردی بستگی دارند. انسان های خوشبخت دلیلی نمی بینند که بخواهند عمداً به دیگران درد و رنج وارد کنند. آنها لازم نمی بینند تا با حس غرور و خودپسندی خود، دیگران را تحت کنترل خود درآورند.

اگر در طول زندگیتان با چنین انسانهایی برخورد داشته باشید، خوب می دانید که میخواهم در مورد چه کسانی صحبت کنم. اگر خودتان هم چنین خصوصیاتی دارید، مطمئن باشید تا زمانی که این احساسات در شما هست، به خوشبختی دست نمییابید.

اگر می خواهید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید، باید این احساسات منفی را دور بریزید و به تکنیک های حسی مثبت متوسل شوید. ممکن است بتوانید با آن احساسات منفی تا مدت زمانی کوتاه موفق شوید که دیگران را تحت کنترل خود درآورید، اما مطمئناً خیلی زود متوجه خواهید شد که هم به خودتان و هم به دیگران صدمات جبران ناپذیری وارد آورده اید.

اگر کسی در زندگیتان است که این احساسات را روی شما پیاده می کند، سه راه حل پیش روی شماست: اول اینکه سعی کنید آن فرد را متوجه رفتارش و عواقب آن کنید. دوم اینکه آن رفتارها را پذیرفته و سعی کنید با آن کنار بیایید. و راه سوم این است که از رابطه بیرون آیید و از آن فرد کناره بگیرید چون ماندن در چنین رابطه ای دیر یا زود درهای رسیدن به موفقیت را به رویتان می بندد.

اختلافات را بپذیرید

همه ما در دیدگاه ها، ادراکات، رفتارها، احساسات، تجربیات و تاریخچه ی زندگیمان با یکدیگر تفاوت داریم. هیچ فرد دیگری را در کل دنیا نمی توانید پیدا کنید که از نظر خصوصیات کاملاً شبیه به شما باشد.

همین تفاوت هاست که زندگی را جذاب و زیبا و البته چالش انگیز می کند. برخورد با افراد دیگری که زندگی را از دریچه ای کاملاً متفاوت با ما می بینند باعث زیبا شدن رابطه ها می شود. این اختلافات است که در زندگی فرصت رشد، بینش و آگاهی ایجاد می کند. تنها نقطه تاسف در این است که این تفاوت ها گاهی ایجاد درگیری، استرس، و ناامیدی میکند.

آندسته از افرادی که زندگی هایی سعادتمند دارند و خوشبخت زندگی می کنند، توانسته اند یگانگی هر انسان را بپذیرند و تفاوت های بین افراد مختلف را درک کنند. آنها سعی نمی کنند مردم دیگر را تغییر دهند، آنها را اصلاح کنند یا تحقیرشان کنند. آنها می دانند که هر فردی در زندگی راه خودش را می رود و کارهایی را انجام می دهد که به نظر خودش درست بیاید.

افراد موفق و خوشبخت، خود را همان که هستند و به همان علت که هستند قبول میکنند. آنها عجله ای برای رسیدن به پایان بازی ندارند. در مقابل رفتارهای خود و دیگران صبور هستند چون می دانند این تفاوت ها لازمه ی زندگی است.

چه کسی را می خواهید تغییر دهید؟ قصد دارید رفتار کدامیک از دوستان یا اطرافیانتان را اصلاح کنید؟ اگر افراد زیادی به ذهنتان رسید، بدانید که راه را اشتباه رفته اید و تا رسیدن به خوشبختی فاصله ی زیادی دارید. پس بهتر است به جای اصلاح دیگران، اول خودتان را بشناسید!

منبع: مردمان

 

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چگونه میتوانید نظر دیگران را درباره خود تغییر دهید؟

 

"کسـب اعـتبار و شهرت شاید ۲۰ سال طول بکشد، اما در
عـرض ۵ دقیـقـه تـمـام آن از بیـن مـی رود؛ اگـــر بر روی این
مـوضـوع کـــمی دقیق تر فکر کنید، کارهایتان را طور دیگری
انجام خواهید داد."

وارن بافت

در حیطه شغلی نقطه نظر دیگران نسبت به شما جزء امور
پر اهمیت شناخته می شود. تاثیر اولیه در عرض چند ثانیه
شـکل مـی گیـرد امـا شـایـعـات بـی پـایه و اســاس آنچنان
صدماتی را به آبـروی شما می زنند که در بسیاری از موارد
قـابل جـبـران نـمی بـاشند. آیا می دانید دیدگاه همکارانتان
نسبت به شما چیست؟

کی؛ من؟

آیا کسی در مورد شما انتقاد می کند؟ آیا کارفرمای شما در زمان ارزش یابی خدمه شما را سرزنش می کند؟ آیا دوستان در مورد خصوصیات اخلاقی شما چیزهایی میگویند؟ زبان جسمانی انسان ها، و یا تغییر در لحن صحبت کردنشان زمانی که به آنها می پیوندید تغییر می کند؟ شاید هم اصلا اینطور نباشد و تنها تصور شما مبنی بر این اصل باشد.

اگر می خواهید نظر واقعی دیگران را در مورد خودتان بدانید باید از کسی سؤال کنید که واقعا به او اعتماد داشته باشید و بدون هیچ گونه احساس رنجشی آنها را تحلیل و بررسی نمایید.

شاید دیگران در مورد شما نظر درستی نداشته باشند، اما بهتر است به جای اینکه عرصه را به خودتان تنگ کنید و از دیدگاه های آنها آزرده خاطر شوید سعی کنید تا نقطه نظر آنها را نسبت به خودتان تغییر دهید. فقط باید به خاطر داشته باشید که برخورد و حرکات شما در اولین ملاقات و در همان ثانیه های ابتدایی است که نظر اصلی آنها را در مورد شما تشکیل می دهد.

در این قسمت ۸ تصور اشتباه که ممکن است در ذهن دیگران نسبت به شما به وجود آید به همراه راههای جلوگیری از آنها را برایتان آورده ایم.

دست به کار شوید

۱- تصور می کنند شما تنبل هستید

پیش قدمی کنید
درخواست واگذاری مسئولیت های بیشتری کنید و کمی بیشتر از ساعت مقرر کاری، در محل کار خود باقی بمانید. بدون توجه به برنامه کاری شما باید خود را طوری نشان دهید که سخت کوش تر از سایرین به نظر بیایید.

کمالات خود را به نمایش بگذارید
رجز خوانی نکنید. از خودتان کمی خلاقیت به خرج دهید تا شایعات بی اساسی که پشت سر شما وجود دارند، تبدیل به تشکر و قدردانی شوند. مردم از اینکه کسی از آنها تشکر و قدردانی کند لذت می برند. می توانید چیزی شبیه به این بگویید: "از اعداد و ارقامی که در اختیار من گذاشتی واقعا ممنونم، اونها به من در گزارشی که برای هیئت مدیره می نوشیتم جدا کمک کردند."

مراقب حرکات جسمانی خود باشید
سعی کنید قوز نکنید و به دیوار کناری یا میز خود لم ندهید. پاهایتان را با یک فیگور مناسب از میز دور نگه دارید. با انرژی و اشتیاق کامل بر سر کار حاضر شوید و توانایی رویارویی با کلیه فشارهای کاری را در خود تقویت کنید.

۲- تصور می کنند شما آماتور هستید

نحوه آداب و معاشرت خود را تغییر دهید
ادب و تواضع همه گیر می باشد. زمانی که شما با دیگران با احترام و ادب برخورد کنید؛ این امر کار را برای آنها مشکل می سازد که هر طور دلشان خواست بر روی شما قضاوت کنند، کارهایتان را به باد انتقاد بگیرند و در آخر به شما بی احترامی نمایند.

انتقاد پذیر باشید
زمانی که بازخوردهای اجتماعی رفتارهایتان را دریافت کردید؛ لازم به رنجش نیست. با روی باز از انتقادها استقبال کنید و به آن دسته ای که برایتان سازنده است گوش دهید چرا که نشانه ای از بلوغ، کمال و حرفه ای بودن شما هستند.

حرف دهان خود را مزه مزه کنید
برای اینکه توی دردسر نیفتید پیش از صحبت کردن به خوبی فکر کنید. بدون توجه به اینکه تا چه حد عصبانی هستید و یا اینکه کار دیگری تا چه اندازه نامرتب و پر اشکال است، خونسردی خودتان را حفظ کنید. مراقب حرف زدن خودتان باشید و دقت کنید که با چه کسی در حال صحبت کردن هستید.

به جزئیات دقت کنید
لباس های مرتب بر تن کنید و درست صحبت کنید. با خط مشی و زبان صنفی که در آن مشغول کار کردن هستید آشنایی پیدا کنید. برای جلسات رسمی آماده باشید و سعی کنید محل کارتان همیشه مرتب و سازمان یافته به نظر رسد.

۳- تصور می کنند شما لوده ترین فرد هستید

دهان خود را ببندید
شما به دفتر خود می روید تا کار کنید نه اینکه جوک تعریف کنید و دیگران را بخندانید. بعد از کار ساعت ها وقت دارید تا با همکارانتان در رستوران بنشینید و مسخره بازی درآورید. زمانی که همکارانتان شما را تحت فشار قرار می دهند تا آنها را سرگرم کنید توجه آنها را به شخص دیگری جلب کنید. "من امروز مخم برای تعریف کردن چیزهای جالب کار نمکنه، چطوره تو امروز ما رو یک کمی بخندونی رامین."  بدون اینکه کسی متوجه شود حواس آنها را از خودتان پرت کرده و شخص دیگری را مخاطب قرار دهید.

کمتر بخندید
خیلی خوب است که شما به عنوان یک مرد مهربان و خندان شناخته شوید اما هر چیز اندازه ای دارد. زمانی که جمعی از همکارانتان در کنار هم جمع شده اند و مشغول خندیدن هستند و تمام محدودیت ها را پشت سر گذاشته اند خیلی راحت به آنها بگویید که کارتان زیاد است و باید به کار باز گردید.

مرتب و منظم باشید
سعی کنید محل کارتان کاملا حرفه ای به نظر برسد. کاریکاتورهای مضحک را از روی کامپیوتر خود پاک کنید و سعی کنید تعداد جوک هایی را که برای دوستانتان forward می کنید، به حداقل برسانید.

۴- تصور می کنند شما فقط در فکر مهمانی رفتن هستید

اوضاع را آرام کنید
سعی کنید در مورد تجربیات خود در این زمینه با کسی گفتگو نکنید. اینکه تا چه ساعت از شب در بیرون از خانه می مانید و چه مقدار نوشیدنی میل می کنید چیزی نیست که همه باید در مورد آن بدانند. در ساعات کاری طوری برخورد نکنید که تصور شود به مهمانی آمده اید و به اصطلاح در خانه خاله به سر می برید.

جدی باشید
سعی کنید هیچ گاه دیرتر از زمان مقرر در سرکار خود حاضر نشوید مگر اینکه بخواهید دیگران از فعالیت های فوق برنامه تان باخبر شوند. به هرحال بهتر است همیشه گوش به زنگ باشید و نیروی خلاقیت خود را در زمینه های مختلف به کار گیرید.

۵- تصور می کنند شما مشتاق به جنس مخالف هستید

با احتیاط عمل کنید
در مورد روابط جنسی خود لاف نزنید. بدون در نظر گرفتن اینکه تا چه حد دچار وسوسه شده اید سعی کنید هیچ گاه با همکاران، کارفرما، خدمه و ارباب رجوع بگو بخند راه نیندازید.

رفتار خود را باز بینی کنید
حرف های مربوط به مسائل جنسی را به زبان نیاورید، جوک های دارای چنین محتوایی را برای یکدیگر نفرستید و در زمان کار سایتهای پورنوگرافی را زیرورو نکید.

۶- تصور می کنند شما همیشه تاخیر دارید

وقت شناس باشید
زودتر از خواب بلند شوید و جزء اولین کسانی باشید که وارد شرکت می شوند. با برنامه شغلی خود واقع بینانه برخورد کنید و زمان بیشتری به وجود آورید. اگر به طور مکرر از برنامه های زمانبندی شده عقب بمانید خیلی زرود از شما انتقاد خواهد شد. تاخیر به عنوان نوعی بی احترامی و بی برنامگی به شمار می رود.

از برنامه جلو باشید
یک لیست از کل کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و هر چند وقت یکبار آنرا از نو چک کنید.  برای اطمینان بیشتر زمان بیشتری را برای انجام کارهای مختلف در نظر بگیرید. هیچ کاری را معوق نگذارید. اگر زمان خود را به خوبی مدیریت کنید به راحتی قادر خواهید بود که تمام پروژه هایتان را پیش از زمان تحویل به اتمام برسانید و اصلا مهم نیست که در طول مسیر ممکن است چه اتفاق های غیر منتظره ای رخ دهند.

۷- تصور می کنند شما به اخلاقیات پایبند نیستید

درستکار باشید
به پیشنهادهایی که می دهید دقت کنید. هیچ موقع به همکاران خود این نظر را ندهید که نتیجه تحقیق فرد دیگر و یا ایده های دیگران را سرقت کنید. هر ادعایی که در مورد مسائل مختلف می کنید باید دارای منبع موثق و اثبات شده باشد.

درستی خود را ثابت کنید
از رهنمودهایی که شرکت برای کارمندهای خود در نظر گرفته پیروی کنید و هیچ گاه از دارایی های شرکت به نفع خود سوء استفاده نکنید. برای مثال تماس های تلفنی راه دور را با استفاده از تلفنی که در اختیارتان قرار داده اند و استفاده های غیر مجاز از دستگاه کپی موجود در شرکت.) خط مشی شرکت را در مورد دریافت کردن هدیه از مشتری ها و فروشنده ها به خوبی مطالعه کنید تا هیچ گونه شک و شبه های باقی نماند.

مسئول باشید
اگر اشتباهی از شما سر زد، آنرا بپذیرید. به جای اینکه بهانه جویی کرده و اشتباه را به گردن دیگران بیندازید مسئولیت کارها را به گردن بگیرید و در جبران آنها بکوشید.

درست تصمیم بگیرید
اگر از شما درخواست شد تا کاری را انجام دهید که به نظر خودتان درست نمی آمد و در نهایت تاثیرات منفی بر روی آینده شغلی تان داشت می توانید به راحتی از انجام آن سرباز زنید.

به انجمن های خیریه کمک کنید
در صندوق های صدقه پول بیندازید. پیشنهاد کنید که در شرکت یک گروهی تشکیل دهند و از آن طریق به نیازمندان و انجمن های خیریه کمک کنند و یا برای بانک های جمع آوری فراورده های غذایی برای نیازمندان غذاهای فاسد نشدنی جمع کنند.

۸- تصور می کنند که شما در کارهای گروهی ضعیف ظاهر می شوید

برخوردی دوستانه از خود نشان دهید
اسم های افراد را یاد بگیرید و در روابط خود از آنها استفاده کنید. در مورد علایق و توانایی های شغلی همکارانتان اندکی بیشتر اطلاعات جمع آوری کنید.

به آنها اتکا کنید
از افکار شخصی دیگران کپی برداری نکنید تا هر کجا که لازم شد آنها را بعدا به نفع خود به اتمام برسانید. هر زمان که می توانستید به همکاران خود در انجام کارهایشان کمک کنید و پس از این که کاری با موفقیت انجام شد از آنها قدردانی و تشکر کنید. زمانی که مقامات بالا از زبان همکارانتان شنیدند که کار کردن با شما برایشان لذت بخش است شما خود به خود به یک رهبر تبدیل می شوید.

روی اهدافتان متمرکز شوید
چه دیدگاه همکاران نسبت به شما درست باشد چه اشتباه همین نظرها است که میتواند شما را به موفقیت نزدیک سازد و یا اینکه موجب شکست خوردن شما در زمینه شغلی گردد. از یکی از همکاران قابل اعتماد بپرسید که دیگران در مورد شما چه میگویند. این پرسش را می توانید با به جا آوردن مراتب از کارفرمای خود نیز بپرسید. شما می توانید انتقادات منفی را به نظرات مثبت تبدیل کنید. بسیاری از نظرات چند منظوره بوده و قابل تغییر می باشند. فقط باید به خاطر داشته باشید که نباید از آنها آزرده خاطر شوید.

تلاش کردن برای تغییر نظرات دیگران در مورد خود اصلا به این معنا نیست که شما آنها را پذیرفته اید بلکه فقط تلاش می کنید تا کسانی که با شما در حال کار کردن هستند دید روشن تری نسبت به شما پیدا کنند. پس لازم نیست که سعی در تغییر شخصیت خودتان داشته باشید. بی ریا و درستکار باقی بمانید و همواره نسبت به ارزش هایتان پایبند باشید. و اگر تمام تلاش هایتان به بن بست رسید با یک نیروی جدید در یک کارخانه دیگر شروع به کار کنید.

منبع:

 

http://www.leitnerbox.ir

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1398برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عشق ونفرت

بسیار شنیده اید که "«عشق» و «نفرت» دو روی یک سکه اند! "یا هزار یا منفی هزار ! تحلیل روانشناختی آن چیست؟!

زمانی که شما برای بدست آوردن شخصی تلاش می کنید و به نتیجه نمی رسید، خسته می شوید!شمائید و سری لبریز از «صبر بی نتیجه» ، «سعی بی حاصل »! «انتظار بی ثمر»!«خواهش» بی «چشم»! « تمنای » بی « پاسخ» ! این ها همه انرژی شما را می بلعد!

در مسیر سبز عشق بی وصل ، آرام آرام ابتدا به «سرزمین تردید» می رسید! در این سرزمین چرخی می زنید، گاهی لبریز از «وسوسه باز گشت» و گاهی لبریز از «وسوسه تداوم!» اما هنوز«وسوسه تداوم» برنده است و باز هم به راه خود ادامه می دهید!

هر چه جلو تر می روید برگ های زرد کف جاده شیفتگی بیشتر و بیشتر می شوند و اینجا بوی خزان حس می شود !صدای خش خش برگ های زرد پائیزی در زیر پایتان دلتان را می لرزاند! اما به خود می گوئید شاید پشت این پیچ مقابل سبز است! اما از این پیچ و آن تپه و آن چشمه هم عبور می کنید ، به جایی می رسید که نامش « سرزمین ترفند» است! در این سرزمین« حیله و مکر» بویژه از نوع زنانه آن فراوان است ! شما همه را بکار می برید ! اما....... اما باز هم هیچ نتیجه ای عایدتان نمی شود! از کوره در نمی روید باز هم راه را ادامه می دهید طوفانی به پا خواسته است گرد بادی همه برگ ها را در خود می بلعد و به آسمان می برد، ابری سیاه از راه می رسد! درختان چوب خالی اند ،دلتان بد جوری گرفته است ، خسته اید و نا امید! چشمتان به صخره ای می افتد روی آن می نشینید، اطرافتان را می پائید هیچ کس نیست ،بغضتان می ترکد! از اعماق دل اشک می ریزید قطرات اشک خود را بر صخره تماشا می کنید افسوس می خورید دلتان برای خودتان می سوزد! مشتی بر پیشانی خود می زنید و به خودتان می گوئید «احمق» تو واقعا « احمقی!»

 در این جا به خودتان می گوئید این همه عشق این همه احساس این همه صبر ، مسخره است!مسخره!!!

دلتان می خواهد معشوقه خود را با دستهای خاکی خود خفه کنید و حسابتان را با او تسویه نمائید! اما چشمتان به کوله پشتی اتان که بر روی صخره انداخته اید می افتد ، آن را بر می دارید و بر روی صخره می تکانید و آخرین خوراکی هایتان را می خوریدو آخرین راه حل ها و آخرین انرژی ها یتان را بسیج می کنید و باز هم راه را ادامه می دهید عقلتان به خوبی زمستان را حس می کند اما دلتان وعده بهار را به خود می دهد و وسوسه آمیز و خسته و نالان به پیش می روید! شاید دلدارتان را بیابید و سرمست وصلش شوید! و تنها شاید!

اما باز هم راه را ادامه می دهید! هوا سرد است و برف از آسمان بر شانه هایتان می نشیند !پشت سرتان را نگاهی می کنید لبریز از« کوشش بی حاصل» پیش رو مبهم و سرد! باز هم می روید به کلبه ای می رسید هیچ چیز جز«زوزه سگ و سوت مرگبار باد »وجود ندارد ! شما به «سرزمین نفرت» رسیده اید!!!

در آن کلبه در حالیکه مچاله شده اید در سرتان یک کودتای روانی ایجاد می شود و حالتان از این معشوقه بی خیال خود به هم می خورد ! دقیقا اینجاست که« عشق »به «نفرت» تبدیل می شود و پروند ه شیفتگی اتان را برای همیشه می بندید ناگهان چشمتان به ذغال کثیفی بر روی زمین می افتد،« آن را از زمین بر می دارید و بر روی پرونده عاشقی اتان می نویسید: «مختومه شد! من از این موجود متنفرم»!

دادیم و نگرفتیم!نشستیم و نیامد ! گریه کردیم و ندید !  

 به خودتان می گوئید پس چرا باید ادامه بدهم چنین موجود خود خواهی، نه تنها شایسته دوست داشتن نیست که حتی نفرت انگیز است ! شدیدا نفرت انگیز!!!

 عده ای سالها در «سرزمین نفرت» اطراق می کنند و به طرف مقابل لعن و نفرین می فرستند !

 عده ای در همان سرزمین آنقدر خود را آزار می دهند تا می میرند و از یاد می روند!

 و عده ای هم پای بر کف کلبه می کوبند گرد و خاک تنشان را می تکانند و راهی نو کشف می کنند !

اینا ن با صبر و راست قامتی و دریا دلی خود به پیش می روند و به بهاری دگر می رسند ! خویش و معشوقه خویش را می بخشند و سبک می شوند به سوی خوشبختی راه می افتند !

بیچاره شهروندان «سرزمین تردید»

و بیچاره تر ساکنان « سرزمین ترفند»

و بیچاره ترین شهروندان «سرزمین نفرت»!

و خوشبخت کسی که بر می خیزد راهی نو و حتی همراهی نو می یابد و رفتنی نو آغاز می کند!

 « راهی نو»

 « همراهی نو»

« رفتنی نو»!

منبع:

http://www.armandavari.com

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مدیریت شیفتگی

 

گاهی به نگاهی جرقه ای دروجودتان می افتد
گاهی به نگاهی جرقه ای دروجودتان می افتد ، گر می گیرید، تپش قلبتان را زیر پیراهنتان احساس می کنید وسر مست می شوید، اینجاست که جستجو برای تکرار اولین تجربه شیرین آغاز می شود ، می خواهم دوباره ببینمت !

وای بر زمانی که دیداری رخ ندهد ، سلولهای مغزی میز گردی به گستردگی یک جمجمه تشکیل می دهند و تصمیمات متخذه را اجرا می کنند، به صاحب خود می گویند نگران نباش صاحب من، نگران نباش؟ حالا که نمی توانی او را ببینی من خاطره اول را مدام برایت تکرار می کنم حالا که دیدار اول تکرار نمی شود خاطره اش را برای تو تکرار می کنم ، آن هم بار ها و بارها، وقت و بی وقت ، گاه و بی گاه، صبح و شام و... ، من او را در خیال برای تو می سازم و آن هم بسیار زیبا تر از خودش! و اینجاست که قصه شیفتگی کلید می خورد !

 ذهنیتی هست و عینیتی نیست،سایه ای سرو قدی هست و خودش پیدا نیست، خیالی هست ودیداری نیست! این

خیالات مکرر حاصلی جز عطش دیدار یار نخواهد داشت. و اینجاست که سلول های مغزی چون کار گرانی خستگی ناپذیر به تصویر سازی مشغول می شوند! در این مرحله بد جوری دلمان هوای دیدنش را می کند، می خواهیم ببینیمش به هر قیمتی!
خیالات مکرر حاصلی جز عطش دیدار یار نخواهد داشت. و اینجاست که سلول های مغزی چون کار گرانی خستگی ناپذیر به تصویر سازی مشغول می شوند! در این مرحله بد جوری دلمان هوای دیدنش را می کند، می خواهیم ببینیمش به هر قیمتی! و روز به روز این عطشناکی بیشتر و بیشتر می شود. خدای من چه اتفاقی افتاده است ؟

شما در این وضعیت دچار بیماری شیفتگی شده اید در وضعیت شیفتگی اتفاقات زیر رخ می دهد:

1. شما معشوقه خود را آنگونه که می خواهید می بینید ، نه آنگونه که هست. در شیفتگی در پس یک بازی روانی از طرف مقابل با دست خودتان بتی می سازید و در برابر آن کرنش می کنید. در ذهنتان از او خدایی می سازید و به پایش می افتید. فرشته ای می سازید و مسحورش می شوید!

 2. شما دچار کری و کوری روانی شده اید در چنین وضعیتی حرف هیچ کس را گوش نمی کنید ، ذهنتان همه نصایح را پس می زند ، دنیا می گوید این شخص به درد تو نمی خورد اما شما به آن ها زل می زنید و در دلتان به آن ها می خندید!

 3. کاملا دچار احساسات هستید ، عقلتان یخ زده است! سیستم جهت یابی اتان از کــــار افتاده است فقط می خواهید بروید فقط می خواهید بیاید! د ر دفـــــــــتر چه یادداشتتان  نوشته اید: « یا من برسم به یار ، یا یار به من!»

 4. یک فیلتر روانی در مغز شما شکل گرفته است و تنها به اطلاعات مربوط به معشوقه اجازه عبور می دهد و ابدا اطلاعات افراد دیگر اجازه ورود نخواهد داشت.

گو یی فرشته کوچکی بر لبه این فیلتر نشسته است و بر اطلاعاتی که مربوط به اوست گردی از طلا می پاشد!
گو یی فرشته کوچکی بر لبه این فیلتر نشسته است و بر اطلاعاتی که مربوط به اوست گردی از طلا می پاشد!

 5. بیوشیمی مغز شما تغییر یافته است ، در مغز شما هورمونها و آنزیم هایی بصورت مکرر ترشح شده است و این «تغییرات بیوکمیکال» احساس و روحیه شما را دگرگون ساخته است.

6. در شیفتگی شما اول علاقه مند می شوید و به دلیل علاقه مندی او را بسیار زیبا می بینید و این آشنایی در پس خود هیچ شناختی نخواهد داشت. دیر یا زود احساسات شما فرو کش می کند و آرام آرام قدرت بینایی خود را بدست می آورید.و دقیقا در چنین مرحله ای احساس پشیمانی می کنید! درخت گیلاسی را تصور کنید شما هر چه بیشتر به طرف مقابل علاقه مند می شوید مثل این است که آن درخت شکوفه هایش بیشتر می شود ، به سرعت این شکوفه ها بیشتر و بیشتر می شود و این درخت گیلاس زیبا تر و زیبا تر به نظر می آید ، زیبا یافتن آن موجب عطشناکی دیدار می شود . انگار انرژی های بی حد و حصری از ماورا در شما فرو می ریزد. شما با این انرژی می توانید تمام موانع ریز و درشت را کنار بزنید ،و او را به دست آورید! شما فقط می خواهید به دستش بیاورید.همین! بعید هم نیست به دست آورید و عاشقانه به تماشای آن درخت گیلاس پر شکوفه بنشینید. چند صباحی سر مست از این منظره زیبائید! اما دست روزگار بر تنه این درخت رویایی اتان ضربه می زند و شکوفه ها را آرام آرام بر زمین می ریزد‍! این شکوفه ها می ریزد و می ریزد و آن درخت روز به روز زشت تر و زشت تر می شود!

و اینک شما در گوشه باغ زندگی سرتان را بین دست هایتان می گیرید و بر درختی که هم اکنون چون چوبی خشک در مقابلتان خود نمایی می کند خیره می شوید و شاید هم نم اشکی از گوشه چشمانتان بر گونه هایتان غلط بخورد و اینجاست که دیگر دیر شده است ، خیلی دیر !!! اگر احساس می کنید

شما دچار بیماری شیفتگی شده اید
شما دچار بیماری شیفتگی شده اید می توانید  مقاله « درمان شیفتگی » را مطالعه نمائید.

منبع:

 

http://www.armandavari.com

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

درمان شیفتگی

 

    همین که بدانید شیفتگی محصول فرایند ذهنی ناشی از محرومیت است اولین گام از پروسه درمان خود را برداشته اید. بی شک آفت عشق وصل است و به خوبی قابل پیش بینی است که اگر شما به وصال یار برسید احساس عاشقی اتان کمرنگ و حتی نابود می شود. مفهوم عشق وصال یافته این است :خیال پردازی به پایان رسید اینک باید با واقعیت ها زندگی کنی و دست از تصاویر و رویاهای ذهنی برداری!

در شیفتگی عنصر خیال یک عنصر اساسی است ، با وصال، مرگ خیال فرا می رسد و حشر و نشری واقع بینانه آغاز می شود. ما شیفتگی را از آن رو بیماری می دانیم که اختلال در شناخت ایجاد می کند و حتی خوب و بد ها و اندازه ها را به همان اندازه و میزان که وجود دارند به ما نشان نمی دهد. در شیفتگی اتفاق نظری در مورد معشوقه وجود ندارد . معشوقه از نظر شخص شیفته، بسیار زیبا و حتی آسمانی است! در صورتی که از دید دیگران هیچ جذابیتی ندارد دقیقا به همین دلیل وقتی که یک جوان شیفته دختر خانمی می شود ولی همه اعضاء خانواده و دوستان و آشنایان می گویند که این شخص مناسب تو نیست او حرف هیچ کس را گوش نمی کند، به همین دلیل، لیلی از چشم مجنون زیبا بوده ولی از چشم دیگران شاید چهره معمولی هم نداشته است!

 شیفتگی شما را دچار کری و کوری روانی می سازد و جالب اینجاست که شما آنقدر کور شده اید که حتی از کوری خودتان هم خبر ندارید!!! در شیفتگی اختلالاتی در زندگی روزمره ؛تحصیل ؛کار؛روابط اجتماعی ،خواب،رنگ و رو،حافظه، اشتها و سطح انرژی شما رخ می دهد حتی سطوح شدید تر آن موجب می شود شما دچار بیماری اضطراب یا افسردگی شوید. شما بگوئید برای بیماری پنداشتن یک موضوع این دلایل کافی نیست؟! شیفتگی در زانو های شما انرژی تزریق می کند آن هم زمانی که خاطره ای شیرین تکرار شود یا از سوی معشوق اتان مورد توجهی هر چند اندک و کوتاه قرار بگیرید. نکته جالب توجه در شیفتگی این است که شما شدیدا به او علاقه مندید اما او هیچ علاقه ای به شما ندارد که هیچ ؛ در مواردی حتی می خواهد سر به تنتان هم نباشد! (مخصوصا سر بی مغز!) یا حد اقل از سر دلسوزی گاهی از کوچه که می گذرد نگاهی به جسد شما که در کنجی افتاده است می کند و بی رحمانه می رود .بی چاره عشاق محترم! همین جا یک نسخه جادویی به شم تقدیم می کنم و آن این است که اگر می خواهید طرف مقابل را به خودتان علاقه مند کنید ،علاقه خودتان را به او کم کنید!!!

کمی نیروی اراده داشته باشید و از جا بر خیزید و تصمیم بگیرید که او را به ذهن و زندگی خود راه ندهید هر اندازه او را دور تر از خود پرتاب کنید با شتاب بیشتری به سوی شما باز خواهد گشت ! اما به هر حال برای درمان شیفتگی موارد زیر توصیه می شود:

 1- خودتان را سرزنش نکنید شما گناهکار نیستید کمی دچار بیماری شده اید بدانید احساس گناه سطح انرژی شما را پائین می آورد با سطح انرژی پائین نمی توانید خودتان را تغییر دهید حتی اگر انرژی کمی داشته باشید برای معشوقه خود جذابیتی هم نخواهید داشت فراموش نکنید فقط در یک جا هست که هیچ کس عاشق نمی شود.آن جا هم گورستان است ! آنجا هیچ مرده ای عاشقانه به بغلی خود نگاه نمی کند! آنجا هیچ کس به هم گورستانی خود زنگ نمی زند !آنجا هیچ مرده ای با بلوتوس جمله ادیبانه برای جسد قطعه بغلی خود ارسال نمی کند و آنجا نیمه شب هیچ کس به سوی قبر دیگری نمی رود و پس از نبش قبر او را در آغوش نمی گیرد!!! عشق و عاشقی ویژه انسان های زنده است خودتان را سرزنش نکنید همه چیز به خیر و خوبی سپری می شود نگران نباشید و خودتان را سرزنش نکنید.

 2-شما حتما باید اعتماد به نفستان را زیاد کنید شما اگر لبریز از انرژی باشید به گدایی انرژی نمی روید ! تا می توانید این انرژی را از موفقیت های تحصیلی ،شغلی،ورزشی و بویژه هنری بدست آورید. خود شکوفایی شما را محکم و مستقل می سازد.یادتان باشد بزرگ ترین آثار هنری را عشاق بزرگ جهان خلق کرده اند شاید هم برای معشوقه خود!

 3-

نیروی بیکران عشق را مدیریت کنید و به تعالی برسید انرژی شیفتگان زیاد است و بی حد و حصر ! از این انرژی برای موفقیت استفاده کنید .

نیروی بیکران عشق را مدیریت کنید و به تعالی برسید انرژی شیفتگان زیاد است و بی حد و حصر ! از این انرژی برای موفقیت استفاده کنید . مگر نمی گوئید نمی دانم چرا او به من توجه ندارد یا کم توجه است ، شما اگر می خواهید او را به دست آورید باید به موفقیت هایی برسید ، پس تلاش کنید در حوزه های تحصیلی ،شغلی،مالی،ورزشی و بویژه هنری به موفقیت هایی برسید شما از نیروی عشق کمک بگیرید و حرکت کنید تا بلکه بتوانید توجه او را جلب کنید و حتی کار را به جایی برسانید که او از اینکه روزگاری از شما فاصله می گرفته پشیمان شود.پس با نیرویی که عشق به شما می دهد خود سازی را از همین امروز آغاز کنید. این انرژی را کانالیزه کنید و از عشق سکوی پرتاب بسازید. با  این تکنیک اگر به معشوقه خود نرسید به موفقیت که می رسید دقیقا در روانشناسی از این  فرایند به عنوان « والایش » یاد می شود .حالا بروید و در گوشه ای زانوی غم به بغل بگیرید و موسیقی سیاه گوش کنید تا ببینم به کجا می رسید!

4- اگر می خواهید از کسی که خوشتان آمده خواستگاری کنید حتما این کار را انجام دهید شما تا زمانی که از زبان خودش «نه» نشنوید خیالتان تخت نمی شود و دنبال کارتان نمی روید

 5- اگر همه کار ها را کرده اید اما هنوز درگیر افکار عاشقانه خود هستید به یک مشاور مراجعه کنید اما اگر با مشاوره هم مشکلتان حل نشد در آن صورت حتما باید به یک روانپزشک رجوع کنید و حتما دارو مصرف کنید. به هر حال اگر او به شما پاسخ نمی دهد باید قدرتمند بلند شوید و فراموشش کنید برای این که بتوانید او را سریع تر فراموش کنید:

۱-همین اکنون

هرچیزی را که از او در اختیار دارید بی رحمانه نابود کنید.

هرچیزی را که از او در اختیار دارید بی رحمانه نابود کنید. همه عکس های او را بردارید و یک کبریت نثارش کنید « می دانم جگر آدم کباب می شود » اما عاقلانه ترین کارهایی که می توانید انجام دهید همین کارهاست. وقتی که عکس حضرت آقا یا سرکار خانم را آتش می زنید به سوختن و دود شدنش خوب دقت کنید. ببینید که می سوزد دود می شود و به هوا می رود و در ذهن شما نیز برای همیشه محو می شود. موضوع دیگری که باید خدمت عشاق محترم عرض کنم این است که اگر از او نامه دارید همه را از سوراخ سنبه ها بیرون بکشید و به همین طریق نابودش کنید. تمام یادگاری ها، کتاب ها، هدایا یا خلاصه هر چیزی که او را برای شما تداعی می سازد نابود کنید اگر طلا یا سایر موارد قیمتی به شما داده است آنها را بفروشید یا به یکی از آشنایانتان بدهید.

 ٢ - قبلاً خدمتتان عرض کردم عاشقی درد بدی است. هرجا که می روید از او خاطره دارید. دقت کنید، پارک ها، سینماها، لابی هتل ها، رستورانها و احتمالاً کله پاچی هایی که باهم می رفتید دیگر نروید . مسیرتان را عوض کنید. مطمئن باشید آنزمان که با هم به کله پاچه ای می رفتید و شما با ناز به او می گفتید اوه من پاچه دوست ندارم به سر رسیده است. عزیز دلم این هم جزئی از زندگی است. در زندگی همه نوع حادثه ای ممکن است رخ بدهد مرگ عزیزان، آتش سوزی، سوختگی، تصادف، قطع عضو، دزدی، ورشکستگی و دهها حادثه دیگر , بروید و خدا را شکر کنید که عاشقانه اش نصیب شما شده است.

 ۳- هرگز او را مجسم نکنید، معمولاً ذهن عشاق محترم از مجسم کردن تصویر معشوقه لذت می برد و این کار را پی در پی تکرار می کنند، تکرار این تصویر سازی ها کار آنها را خراب تر می سازد جالب است بدانید که تصاویری که از طرف مقابل در ذهن مجسم می کنند چند تصویر بیشتر نیست و اغلب تصاویر تکراری هستند . شما باید تصاویر مذکور را شناسایی کرده و یاد بگیرید آنها را در ذهن خود به تصویر دیگری تبدیل نمائید. بین خواب و بیداری یا در وضعیت آلفا بهترین زمان است . این به خلاقیت خودتان بستگی دارد مثلاً ممکن است یکی از تصاویر این باشد: « او در حالی که درب ماشینش را می بندد با خنده به شما می گوید وایستا نرو.» شما این تصویر را سریعاً به دیوار اتاقتان نصب کنید مثل یک تابلو بعد در ذهنتان آن را به یک تابلو منظره مثل رودخانه و درخت تبدیل کنید وجزئی از تصویر شوید و در طول رودخانه حرکت کنید گل بچینید، آواز بخوانید، سیبی بکنید و گاز بزنید، و یکی از خطرناک ترین تصاویر ممکن است این باشد که شما تصور کنید با او ازدواج کرده اید، اکنون سر سفره عقد هستید و روی کله اتان دارند قند می سابانند مواظب باشید از این تصاویر در ذهن خود مجسم نکنید.

۴-

روی خصوصیات منفی او متمرکز شوید.

روی خصوصیات منفی او متمرکز شوید. « دست بردارید » بس کنید هی نگوئید نه او بهترین مرد دنیا بود او هیچ نقصی نداشت او یک مرد تمام و کمال بود. آخه دختر گلم مگر می شود؛در مورد کامل ترین مرد موجود در دنیا هم می توان فهرست طویلی از خصوصیات بد تهیه کرد. اشکالات او را برای خودتان بنویسید فهرست کنید ظاهری، لباس پوشیدن، رفتاری، اعتقادی، شغلی، خانوادگی و غیره روی تک تک ویژگی های بد او تمرکز کنید. بزرگشان کنید و اگر می خواهید اثر کند همین تصاویر را به جای تصاویر آن رودخانه که عرض کردم به دیوار اتاق خودتان نصب کنید. مثلاً ممکن است این آقا جورابش بسیار بدبو باشد، افسرده به نظر بیاید و معده اش هم غار و غور کند . معلوم نیست هدفش از زندگی چیست. از شکست دیگران لذت می برد و تا لنگ ظهر هم می خوابد. رفیق باز است و می گوید تنها عیبش این است که سیگار می کشد مطمئن باشید این آقا با این اوصاف نمی تواند شما را خوشبخت کند. فکر کنید در یک حادثه رانندگی له و لورده شده و پس از مرحمت مرده شور او را در گورستان به خاک سپرده اند، او مرده است او برای همیشه مرده است و هرگز باز نخواهد گشت. هر غلطی می خواهید بکنید بکنید! دوباره بلند شوید و زندگی اتان را آغاز کنید فردا دوباره خورشید طلوع خواهد کرد.

 بگذارید شخص دیگری با علاقه با شما در خیابان قدم بزند. بگذارید کسی با افتخار با شما در مهمانی ها حضور یابد. بگذارید شخص دیگری بی صبرانه در سر چهار راه منتظر دیدارتان باشد. بگذارید این بار کسی با اشتیاق دست هایتان را بگیرد، بگذارید شخص دیگری با نگاه عاشقانه وجودتان را گرم کند شما شایستگی اش را دارید . هنوز گلفروشی ها گل زنبق می فروشند. هنوز صندلی های خالی زیادی در رستورانها است. هنوز می تواند دست در دست شخص دلخواهی در پاساژهای طلا قدم زد و حلقه انتخاب کرد. شما سالهای زیادی در پیش رو دارید باز هم می شود عاشق شد بازهم می شود از زندگی لذت برد بازهم می شود در آغوش کسی احساس آرامش کرد. بلند شوید ، بلند شوید و عکس هایش را آتش بزنید. بازسازی ارتباط ممنوع !ممکن است

ارتباطتان را قطع کنید چند روز بدین منوال می گذرد اما دیری نمی پاید که قلقلکتان می شود و به سرتان می زند که گوشی را بردارید و به او زنگ بزنید نه نه دست بردارید این کار را نکنید ابداً دست به این کار نزنید

ارتباطتان را قطع کنید چند روز بدین منوال می گذرد اما دیری نمی پاید که قلقلکتان می شود و به سرتان می زند که گوشی را بردارید و به او زنگ بزنید نه نه دست بردارید این کار را نکنید ابداً دست به این کار نزنید   گفتم که او مرده است جسدش را از قبر در نیاورید، اگر به او زنگ بزنید. بعید نیست او با شما خوب صحبت کند و بعید نیست در جایی قراری بگذارید و داستان کافی شاپ و رستوران و لابی فلان هتل تکرار شود اما...اما می دانید ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟! بیست سی درصد وجود شما با هم آشتی می کند و شما با این درصد روابطتان را ادامه می دهید. عقلتان می داند و به شما می گوید که همه چیز تمام شده است. اما دلتان به ارتباط ادامه می دهد وسوسه می شوید و به این ارتباط با تردید یا فقط به خاطر دلتان ادامه می دهید قسمت اعظم وجودتان از این معرکه بیرون است دنبال زندگی واقعی اتان می رود. جای دیگری ازدواج می کند. هم او و هم شما .بعید نیست شما با شخص دیگری ازدواج کنید و او هم با شخص دیگری! ولی شما هر دو به عنوان دو نفر متأهل یواشکی و با هزار اضطراب در گوشه ای از این شهر در زیر زمین یک کافی شاپ با یکدیگر قرار بگذارید و… و این سناریوی تلخی است که ممکن است در اثر بازسازی ارتباط شکل بگیرد و اینجاست که بمب ساعتی را همواره باخودتان حمل می کنید و مطمئن باشید دیر یا زود منفجر خواهد شد اگر چه از درون همیشه چیزی شما را عذاب می دهد. سی درصد وجودتان را نیز نثار ۷٠ درصد کنید و بروید از زندگی با همسرتان  لذت ببرید. برویدو مطمئن باشید بعد از این تونل سیاه و سفید جنگل پر از نور و گل و زیبایی در انتظار شماست داستان شما، داستان طبیعی همه زندگی هاست خودتان را سرزنش نکنید.

منبع:

 

http://www.armandavari.com/

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |